اشعار حافظ
صوفی بیا که آینه صافیست جام را
تا بنگری صفای می لعل فام را
اشعار حافظ
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را
اشعار حافظ
عنقا شکار کس نشود دام بازچین
کان جا همیشه باد به دست است دام را
اشعار حافظ
در بزم دور یک دو قدح درکش و برو
یعنی طمع مدار وصال دوام را
اشعار حافظ
ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش
پیرانه سر مکن هنری ننگ و نام را
اشعار حافظ
در عیش نقد کوش که چون آبخور نماند
آدم بهشت روضه دارالسلام را
اشعار حافظ
ما را بر آستان تو بس حق خدمت است
ای خواجه بازبین به ترحم غلام را
اشعار حافظ
حافظ مرید جام می است ای صبا برو
وز بنده بندگی برسان شیخ جام را
اشعار حافظ
- ۰ نظر
- ۲۲ آبان ۹۳ ، ۱۱:۳۱